گاهی فقط بوی یک عطر خاص

حتماً برات اتفاق افتاده...

گاهی فقط بوی یک عطر خاص،

شنیدن صدای عشقت،

شنیدن یک آهنگ مشترک،

حتی یک تشابه اسمی...

برای چند لحظه

باعث میشه حس کنی قلبت میخواد از جاش کنده بشه.

این احساس با من رفیقه،روزی چند بار بهم سر میزنه.

هروقت که تنها میشم و به افکارم اجازه جلوه و خودنمایی میدم

همین حس سراغم میا

بر تنهایی من قدم نزن

نفست میگیرد

💟نذر کردم تا بیایی هر چه دارم مال تو💟

چشم های خسته و پر انتظارم مال تو

تنهای تنهاღღ

باز رسیدیم به ایستگاه
بارون همه جا رو خیس کرده بود
شب بود...
راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم...
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم...
بخار از دهنت بیرون میومد... خستگی رو توی چشمات میدیدم
یادته... عشقم بودی...
مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت که به حساب سرما نخوری... رسیدم خونه با اینکه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم!
گذشت و گذشت و گذشـــــــــــــــــت...

حالا اومدم توی همون ایستگاه اینبار تنها بودم!!!
هوا سرد بود... ولی کاپشنم تنم بود...!!!
رسیدم خونه... جلوی آینه وایستادم یه چیزی نظرمو جلب کرده بود
یه سری موهای سفید لابلای موهای مشکیم بود...
یه چایی داغ بعدشم خواب...
صبح فردا رسید... حس بدی بود
سرما خورده بودم تنهای تنها...

یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو

عکس های رمانتیک و زیبا

د،یجورایی بهش عادت کردم.

تاثیر عشق

... و از نیایش برگ می گویم ؛
از تقدّس آب !
من از ریشه ی تمنّا و هوس مي آیم ..
هجرتم از ذاتِ سلحشورِ یک تیغ است ؛
که به زنگار نشسته !
پشتِ من جولانگاهِ جنگجویانی ست ،
که نیست
پای گریزشان .
من ،
لب های زیبای شب را
می بوسم بدونِ دلهره
بدونِ رخصت از کسی ..
عاشقانه می نگارم وُ
عاشقانه منتظر
عاشقانه مضطرب ،
و در نیایش برگ
خلاصه می شوم ...


[ بازدید : 1414 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 18 تير 1394 ] [ 15:11 ] [ خودم ]
[ ]